یک‌سال دیگر هم از عمر ما گذشت ـــ و عجب سالی بود؛ چونان فیلم پُر از حادثه‌ای که روی دور تند گذاشته‌باشی.

خدابیامرز مرتضا می‌خواند: «سالی که گذشت، سال بد بود.»؛ بد که نه، ولی سخت بود ـــ آن‌طور که یادم می‌آید، یک‌اسباب‌کشی، کار در چهار شرکت متفاوت، که از دوتا خواسته و از یکی ناخواسته بیرون آمدم، به‌هم‌راه کاهش وزنی ۱۶کیلویی، علاوه بر گرفتارشدن در دانش‌گاه مادر مملکت، زمین‌خوردن در کوه و درگیری یک‌ماهه با درد زانو و راه‌نرفتن و سخت‌راه‌رفتن و، البته، ازدست‌دادن «بابایی»، با آن درگذشت ناگهانی و تشییع غریبانه‌ی پیکر نحیفی که فشار احیاء را هم از سر گذرانده‌بود، از مهم‌ترین اتفاقات سال ۹۷ بودند (طبعاً خروج آمریکا از برجام و چهاربرابرشدن ارزش ریالی دلار و کاهش شدید قدرت خریدمان هم بود، که هم‌چنان هم هست، و ظاهراً کاری‌ش هم نمی‌توان کرد).

یادم هست که در پایان سال ۹۶، که چشم‌انداز کار در شرکتی نام‌دار پیش رویم بود، سری پرشور و کلی برنامه‌ریزی برای این سال تازه داشتم؛ در حالی که همه‌ی برنامه‌ریزی‌ها در واقع باد هوا بود: آدم نمی‌داند چه می‌شود و، ای‌بسا، بهتر است چندان دل‌مشغول برنامه‌ریزی نباشد. در این سال، تلاش‌هایی را شروع کردیم، و الآن که واقعی‌تر فکر می‌کنم، می‌بینم این تلاش‌ها عملاً پیش‌بینی‌ناپذیر بودند؛ لذا تصمیم دارم کارم را بکنم، یادگیری‌ام را دنبال کنم، و افقی هم برای خودم ترسیم نکنم؛ مانند سلحشور «یوجیمبو»، که تمام ماجراهای بعدی زندگی‌اش در صحنه‌ی نخست فیلم رقم خورد: در جاده و بر سر یک‌دوراهی، چوبی را به‌هوا انداخت، و به‌مسیری رفت که چوبِ بر زمین افتاده نشان می‌داد.

چیزهای خوبی یاد گرفتم: از جمله این‌که خیلی‌ها در این مملکت اصلاً کار نمی‌کنند؛ اگرچه رسماً شاغل‌اند (حتا در مورد بسیاری از کسانی که تحصیل‌کرده‌اند و دنبال کار می‌گردند می‌توان گفت درک روشنی از این‌که «کار» چی‌ست ندارند). معنای واقعی کار نزد بسیاری از افراد شناخته نیست: دقت، سرعت، کیفیت، تمرکز، و شدت؛ مفاهیمی نیستند که اثری بر کار بگذارند. این برای من یک‌پیام دارد: به‌پِی‌رَوی از سنت حسنه‌ی ایرانی، خیلی نباید زندگی را جدی گرفت. جدی‌گرفتن زندگی، دست‌کم آن‌طور که من بِدان باور دارم (داشتم؟)، موجب می‌شود هر روز چندتار موی بیش‌تری را سفید کنی یا از دست بدهی.

دوست دارم سال ۹۸، که همه‌ی قرائن حاکی از سختی بیش‌تر آن نسبت به‌سالی که گذشت هستند، همه‌ی برآوردها و تحلیل‌ها را به‌چیزهایی آب‌دوغ‌خیاری تبدیل کند، و سال خوبی برای همه‌ی مردمان ایران باشد؛ آرزو می‌کنم پُر از رخ‌دادهای خواستنی و شیرین، پُر از پول، پُر از خوشی و خرّمی، پُر از باهم‌بودن و عشق‌ورزیدن و خوب‌کارکردن و کارِ خوب‌کردن باشد: سال صلح، سال آشتی، سال آزادی، سال استقلال، سال بزرگ‌شدن و جدی‌گرفته‌شدن ملت ایران، سال خوش‌حالی، سال عافیت و بِهْ‌روزی و تن‌درستی. سالی که با فاصله‌ی نزدیکی از ولادت یگانه‌مرد تاریخ، مولای متقیان، امیر مؤمنان، بزرگِ عاشقان، مقتدای عارفان، و مرشد حق‌جویان و عدالت‌طلبان آغاز می‌شود، باید سال خوبی باشد!

سال تازه سلام؛ برای‌مان خوبی و خوشی بیاور.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Samantha Kyle آموزش دیجیتال مارکتینگ به زبان ساده Nancy دنيا بانک پروژه آپشن خودرو دانلود PUBG Mobile نسخه 0.13.0