امروز نخستین روز از زندگی با بنزین ۳هزار تومانیست؛ در هنگامهی برفوسرما: خیابانها بند آمدهبودند؛ خودروها مشغول سُرسُرهبازی بودند؛ و مردمْ دستپاچه بهسوی محلهای کارشان میشتافتند ـــ در حالی که نمیدانستند حواسشان بهلیزنخوردن باشد، یا دلشورهی دیررسیدن و تأخیرخوردن و جریمه را داشتهباشند.
از شهرداری که دربارهی حل معضل آلودگی هوا، این دیرینهترین مشکل تهران، که حتا یکشهردارش را هم بهخاطر حلنکردنش بهدار انقلابیون سپرد، تنها بهاین موضعگیری اکتفا میکند که: «باد باید مشکل آلودگی هوا را حل کند»، و بهدوچرخهبازی و گُلدانکاری و رنگآمیزی مشغول است، انتظاری نیست که پیشبینی چنین برفی را بکند و برفروب و شنپاش بهخیابانها بفرستد.
در میانهی برف، داشتم بهاین چیزها فکر میکردم:
۱. سخنان رهبری دربارهی اسرائیل، اشارهی مشخص بهموضوع بالکان، و بهرسمیتشناسی یهودیان مقیم، از دید من تغییر یکی از ستونهای راهبرد منطقهای نظام و، در نتیجه، یکگام مشخص در پیشبُرد پروژهی انضمام بهنظم جهانیست: ایشان با دلالتهای روشنی در حال پذیرش راهحل «دو دولت» هستند، و ضمناً از موضع «از نهر تا بحر» عدول کردهاند. بهعنوان یکدولت عادی، که قطعنامههای شورای امنیت را بهجای «دستمال توالت» چنان محترم میداند که حاضر میشود بهاحترام آن دست از مهمترین برنامهی راهبردیاش، که توسعهی هستهای باشد، دست بردارد، شناسایی یکدولت عضو ملل متحد اقدام چندان شگفتآوری نباید باشد.
۲. اصلاحطلبان در مدیریت شهری شکست خوردهاند، و این واقعیتی نیست که بتوان انکارش کرد: در مقام مقایسه و، صرفاً، در خصوص همین موضوع برف، هنوز بهیاد داریم که در زمان آخرین شهردار واقعی تهران، هنوز پاییز از راه نرسیدهبود که مخازن شن و ستادهای منطقهای برفروبی برپا شدهبودند. اعلام شکست این گروه، که البته از آن یکی گروه هم چندان قابل تمییز نیست، دقیقاً بههمین دلیل که هر دو «سر و تَهِ یککرباساند»، بهمعنای پیروزی آن یکی گروه نیست؛ بلکه بدینمعناست که دولت ایران در حل سادهترین مشکلات داخلیاش واماندهاست، و بهجز عملکرد استثنایی تَکوتوک مدیر شایسته، سامانههای حکمرانی داخلی چنان غیربهینه عمل میکنند، که در برابر یکبرف ساده وامیمانند. نکتهی جالب اینجاست که همین دولت میتواند با کمترین هزینهی ممکن، منطقهی خاورمیانه را بهکنترل خود دربیاورَد؛ این، موضوعی نیست که در چندخط بتوان تبیینش کرد.
۳. اما دربارهی بنزین: صرفنظر از موضعگیری روزمزدهای هوادار دولت در رسانههای مجازی و غیرمجازی، من افزایش قیمت بنزین را بهمثابه پیشدرآمدی بر پذیرش برجامی جدید میبینم، که البته نیز، در اظهاراتی که چندان بِدان پرداختهنشد، در همین رابطه خبر دادهبود با طرفهای مقابل «در اصول» بهتوافق رسیدهاند. این برجام جدید، با پذیرش عملی معاهدات مربوط بهکنترل تراکنشهای مالی، که بهویژه در تصویب آییننامههای مفصل اجرایی جلوهگر است، سبب میشود بخشی از منابع آزاد شود و باز نفت بفروشیم و زهر این «شوکدرمانی» تازه گرفتهشود. بدینترتیب، در آستانهی برداشتن گام دیگری (پایانی؟) در مسیر انضمام، شوکی را که مدتهاست بهدنبال دادنش بودند بهمردم دادهشد، تا بهزودی با برداشتن آن گام، اعتراضها را نیز مدیریت کنند.
برای حکومتی که تجربهی دیماه ۹۶ را از سر گذراندهاست، و پیش از آن نیز، توانستهاست با موفقیت از مدیریت اعتراضهای اقتصادی دههی ۷۰ فارغ شود، این اعتراضهای پراکنده بهگرانی بنزین چندان چالش مهمی نیست؛ چالش مهم وضعیتیست که پهلوی دوم را بهسقوط کشاند ـــ آن هم در حالی که تقریباً در نقطهی اوج اقتدار داخلی و خارجیاش بود، و آن، چیزیست که هنوز نمیدانیم: آنچه باعث شد انقلاب ۵۷ واقع شود و بهپیروزی برسد.
درباره این سایت