محمد مداح

بعد از مدت‌ها در غم یک‌انسان گریستم؛ برای مظلومیتی که این تصویر انباشته از آن است؛ برای غربتی که در غصه‌ی «محمد مداح» موج می‌زند: طلبه‌ای که خودش را برای رسیدگی به‌بیماران مبتلاء به‌کرونا به‌آب‌وآتش زده، و هم‌سرش را که دوقلو باردار بوده، در بیمارستان از دست داده‌است. برای من، باشکوه‌ترین جزء این تصویر آن است که او در گوشه‌ای برای خودش خلوت کرده، تا مزاحم بیماران نباشد، و عزاداری‌اش آن‌ها را ناراحت نکند.

مداح می‌گوید در قم تنهای تنها بوده‌اند؛ در مصاحبه‌ای که با او کرده‌اند، می‌گوید هر چندوقت «برای آن‌که دلش آرام بگیرد» به‌هم‌سرش در آی‌سی‌یو سر می‌زد، تا آن‌که دچار ایست قلبی شده، و به‌هم‌راه دو فرزندِ به‌دنیانیامده‌اش مداح را تنهاتر از پیش رها کرده‌است. موج‌سواری رسانه‌های این‌سو و آن‌سو را کنار می‌گذارم، و به‌طلبه‌ای فکر می‌کنم که در حین خدمت به‌مردم، که حسب باورهای دینی‌اش مأجور است، با بزرگ‌ترینِ بلایا روبه‌رو می‌شود: او هنوز هم همان‌قدر مُسلِم/مؤمن است؟

گذشته از غم جان‌کاه ازدست‌دادن تمام خانواده، این پرسش روان آدمی را در هم می‌ریزد: برای انسانی که به‌مجموعه‌ای از باورهای دینی ایمان دارد، و در راه همین باورها هم مشغول فداکاری‌ست و، به‌علاوه، مشغول تحصیل برای فراگیری بهتر همین باورها و احکام اخلاقی مترتب بر صحت آن‌ها تا مرحله‌ی استادی‌ست، این پرسش که «چرا من؟»، می‌تواند موجب تردیدی عمیق در مورد همه‌چیز شود. تحمل این غم سنگین کاری‌ست بزرگ؛ از آن بزرگ‌تر، مواجهه با شکّی‌ست که همین حالا هم بخشی از ایمان را با خود برده‌است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه پرشین الگوی آزاد لوله بازکنی تهران | تخلیه چاه تهران | 09194353230 نظام وظیفه ۱۳۸۹ وبلاگ عاشقانه Justin حمل اثاثیه منزل در اصفهان - نظم بار دکتر محمد ثابت وبلاگی متفاوت در زمینه ی هنرمندان ایرانی mihanfiledl